آهسته بیا ،باز هم که فراموش کرده ای کجا آمده ای اینجا قلب من است آهسته ،این قلب، شکسته نگاهی کن ببین درهای قلبم بسته شاید باز هم بی وفایی مثل تو پشت دیوار قلبم نشسته !آمده ای که بگویی پشیمانی؟اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته آتش دلم همچنان در حال سوختن است ،بگذار خاکستر شود ، بعد بیا و دوباره دلم را بسوزان بگذار گونه های پر از اشکم خشک شود ،بعد بیا و دوباره اشکم را در بیارآهسته ، قلبم بدجور شکسته دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را بی خیال ، با تنهایی بیشتر رفیقم تا با توای نارفیق هیچ خاطره ی خوشی ندارم از توبگذار در حال خودم باشم ،نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو رانمیبخشم آن قلب بی وفای تو رابگذار در حال خودم باشم ،به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم ،پس بگذار با تنهایی تنها باشم در خلوت خویش با غمها باشم ،نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم آهسته ، غم سنگینی در دلم نشسته |
نظرات شما عزیزان:
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت برای تنها ترین تنها محفوظ بوده و کپی برداری از مطالب سایت فقط با ذکر منبع مجاز می باشد، در غیر این صورت حرام است